Il Faut
دیالوگی برای کاربرد "Il faut" در زبان فرانسه
Il faut des œuf
سلام به شما همراهان وبسایت فرنلیش. به یک جلسه دیگه از آموزش درک شنیداری زبان فرانسه خوش اومدید. در این جلسه قراره به یک دیالوگ برای کاربرد "Il faut" در زبان فرانسه گوش کنیم.
در این دیالوگ دونفر در حال صحبت درمورد پخت کرپ هستند و اینکه برای درست کردن کرپ باید چه چیزهایی داشته باشیم.
مثل همیشه ازتون میخوام که چند بار قبل از نگاه کردن به متن به این دیالوگ گوش کنید و جملاتی که در اونها از "Il faut" استفاده میشه رو یادداشت کنید. بعد میتونید جملاتی که نوشتید رو با متن دیالوگ چک کنید و در آخرهم ترجمه این مکالمه رو ببینید تا نکته مبهمی باقی نمونه.
L'homme : Il y a six œufs.
La femme : Très bien. Il faut aussi du lait.
L'homme : On a du lait frais.
La femme : Parfait ! de la farine.
L'homme : Zut ! On n'a pas de farine !
La femme : Ah ! pas de farine, pas de crêpe ! Une seule solution : Acheter de la farine à l'épicerie.
L'homme : D'accord ! J'y vais. Il faut autre chose ?
La femme : Des cigarettes.
L'homme : Quoi ! tu fumes encore !
La femme : Oh là là !
زن: خب، پس برای درست کردن پنکیک به تخم مرغ نیاز است.
مرد: شش تخم است.
زن: خیلی خوب. همچنین به شیر نیاز داریم (لازم است).
مرد: ما شیر تازه داریم.
زن: عالی! از آرد!!
مرد: لعنتی! آرد نداریم!
زن: اوه! بدون آرد، پنکیک نداریم (آرد نباشه، پنکیک نیست)! یک راه حل: خریدن آرد را از فروشگاه مواد غذایی.
مرد: باشه! من می روم اونجا. به چیز دیگری نیاز دارید؟
زن: سیگار.
مرد: چی! تو هنوز سیگار میکشی
زن: اوه (خدای من)!
